کد مطلب:315212 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:193
به عیال خود بگو از این آب بنوش
فردی كه مورد اطمینان من بود، كرامتی را از حضرت اباالفضل العباس علیه السلام این گونه نقل كرد:
روزی یكی از رفقا به نام حیدر نجم آل سافر حداد گفت: دو سال است ازدواج كردم، ولی از نعمت اولاد محروم هستم.
از من خواست چاره ای بیندیشم. بعد از آن كه او از معالجه های پزشكی به ستوه آمده بود. من مقداری از آبی كه پایین ضریح مطهر در كنار قبر مطهر جریان دارد، به دست آورده ام و معروف است كه برای هر دردی شفاست و با او تماس گرفتم و به او گفتم: به عیال خود بگو از این آب بخورد و با مقداری از آن غسل كند، روز چهارشنبه پس از آن كه وضو بگیرد، به زیارت حضرت اباالفضل العباس علیه السلام برود، دو ركعت نماز به جا آورد و به روح مطهر ام البنین علیهاالسلام مادر حضرت عباس علیه السلام هدیه نماید و از پیشگاه آن مخدره فرزند بخواهد.
او آنچه گفته بودم انجام داد و پس از آن جریان، نه ماه دیگر همدیگر را ملاقات نمودیم، دیدم در چهره اش آثار سرور و خوشحالی نمایان می باشد.
به من گفت: یك نذر بدهكار شما هستم. من فراموش كرده بودم كه مابین ما چه گذشته بود.
گفت: بیش از نه ماه نگذشته است.
[ صفحه 441]
گفتم: چه شده؟
گفت: از آبی كه در كنار قبر ابی الفضل العباس علیه السلام بود به خانواده ام دادم و او باردار شد و خداوند به بركت حضرت اباالفضل العباس علیه السلام و مادرش ام البنین علیهاالسلام فرزندی به او عنایت فرمود و نامش را حسین گذاشتم.
این داستان نیز نمونه ای از كرامت حضرت اباالفضل علیه السلام و عنایت مادر مكرمه اش ام البنین علیهاالسلام می باشد. [1] .
روزی یكی از رفقا به نام حیدر نجم آل سافر حداد گفت: دو سال است ازدواج كردم، ولی از نعمت اولاد محروم هستم.
از من خواست چاره ای بیندیشم. بعد از آن كه او از معالجه های پزشكی به ستوه آمده بود. من مقداری از آبی كه پایین ضریح مطهر در كنار قبر مطهر جریان دارد، به دست آورده ام و معروف است كه برای هر دردی شفاست و با او تماس گرفتم و به او گفتم: به عیال خود بگو از این آب بخورد و با مقداری از آن غسل كند، روز چهارشنبه پس از آن كه وضو بگیرد، به زیارت حضرت اباالفضل العباس علیه السلام برود، دو ركعت نماز به جا آورد و به روح مطهر ام البنین علیهاالسلام مادر حضرت عباس علیه السلام هدیه نماید و از پیشگاه آن مخدره فرزند بخواهد.
او آنچه گفته بودم انجام داد و پس از آن جریان، نه ماه دیگر همدیگر را ملاقات نمودیم، دیدم در چهره اش آثار سرور و خوشحالی نمایان می باشد.
به من گفت: یك نذر بدهكار شما هستم. من فراموش كرده بودم كه مابین ما چه گذشته بود.
گفت: بیش از نه ماه نگذشته است.
[ صفحه 441]
گفتم: چه شده؟
گفت: از آبی كه در كنار قبر ابی الفضل العباس علیه السلام بود به خانواده ام دادم و او باردار شد و خداوند به بركت حضرت اباالفضل العباس علیه السلام و مادرش ام البنین علیهاالسلام فرزندی به او عنایت فرمود و نامش را حسین گذاشتم.
این داستان نیز نمونه ای از كرامت حضرت اباالفضل علیه السلام و عنایت مادر مكرمه اش ام البنین علیهاالسلام می باشد. [1] .
[1] همان مصدر 167.